Saturday, May 19, 2007

قسمت آخر Galway اردوی

برنامه روز دوم بازديد از جزاير Aran Islands بود. اين جزاير، سه جزيره بزرگي هستند که در غرب ايرلند و در نزديکي شهر Galway قرار گرفته اند.


حدود ساعت 10 صبح بود که سوار کشتي کوچکی شديم و نيم ساعتي کشید که به بزرگترين جزيره برسيم. از دلايلی که اين جزاير برای توريست ها شهرت جهاني پيدا کرده اند، طبيعت زيبا و صخره های عظيم الجثه و البته فرهنگ و آداب مردم آنهاست. جمعيت اين جزيره ها در کل کمتر از 1000 نفره، اما Credit Card اونجا هم کار مي کرد! زبان ايرلندي (Irish) که یه زبان وحشتناک و عجيیب و غريبه، ظاهراً در بين مردم اين جزيره هنوز اصالت خودشو حفظ کرده! با اينکه يک کانال تلويزيوني در ايرلند، برنامه به زبان Irish پخش مي کنه، اما به گفته استاد (پروفسور کندی) کمتر از 20 درصد ايرلندي ها اين زبان رو به کار مي برند که اکثراً ميانسال و سالمند هستند. اين ويدیوی تبلیغاتی یک تور کامل تو این جزیره هاست که به خوبی همه چیز رو به تصویر کشیده!


اولين بارم بود که مسير زيادی رو تو کشتي بودم و تکونهايي که داشت، ديگه داشت، متحولم مي کرد که شکر خدا رسيديم. البته گلاب به روتون يکي از هم اتاقي هاي آمريکايي! همين که پياده شديم متحول شد و برای من اين جالب بود که بقيه توجهي نداشتن. حالا اگه ايران بود، اونقدر ملت دور مصدوم جمع مي شدن که بيچاره تحول یادش مي رفت. اما خوب من مدل خودمونو بيشتر مي پسندم!

بعد از یه خريد کوتاه غذایی بايد سوار وَنهايي مي شديم که مقصدشون بخشي از جزيره بود که بلندترين نقطه اون به حساب ميومد. در مدتی که تو ماشین بوديم راننده شجره نامه جزیره و مشخصاتش رو کاملاً تشریح می کرد و هر جا که لازم بود ترمز می کرد و توضیح می داد و عکس می گرفتیم. یکی از صحنه های جالبی که برای اولین بار در عمرم باهاش مواجه شدم، فک های کنار ساحل بودند. اصلاً کسی حواسش به اونا نبود. یه جا بود که راننده یه نیش ترمز همراه با چند تا بوق زد و گفت حالا لب ساحل رو نگاه کنین و عکس بگیرین. صدای بوق ماشین باعث می شد که یه تکونی به خودشون بدن و رویت بشن. اونجا بود که فهمیدم با اینکه دوربین High Zoom شاید یه بار تو زندگی به درد آدم بخوره، اما همون یه بار هم مي ارزه!

تو یکی دیگه از توقف ها، قبرستون جزيره رو ديدیم که اون هم در نوع خودش بی نظیر بود.

جزيره به اين کوچیکي اگه درست یادم باشه، سه تا کليسا داشت که نشون ميده چقدر اين Irish ها مذهبی بودند.

در انتهای مسیر بعد از پیاده شدن از ماشین، یه نيم ساعت پياده روی هم تا بلندترین نقطه جزیره داشتیم که از مسير مارپيچ تعيين شده به سمت قله بود.

از اینجا به بعد دیگه باید ورودیه مي دادیم و یه بليط دو یورويي می گرفتیم. همون جا بود که یه نیمچه موزه مانندی راه انداخته بودن و یه سری نقشه و عکس و تاریخچه از جزیره به نمایش گذاشته شده بود که در بین عکس ها این یکی به خوبی نشون می داد که داریم کجا میریم.

مسیر شیب دار باریک و مارپیچی شکل، به سمت قله ای هدایت می شد که یک دفعه مثل صحنه هایی که تو کارتون ها می بینیم، به صورت وسیعی جلو روی آدم باز می شد و پشت اون اقیانوس قرار داشت. در واقع قله، بزرگترین صخره جزیره به حساب میومد.


در ابتدای مسير پیاده روی، سه تا پسربچه تخس Irish که قیافشون تابلو هم بود که بچه ایرلندی اصیل هستن، داشتن گوشه جاده یه برنامه واقعاً جالب موسیقی محلی ایرلندی همراه با رقص رو اجرا می کردن که انصافاً نسبت به سنی که داشتن، فوق العاده بود، و خب اونا هم به سهم خودشون از صنعت گردشگری، پول خوبی گیرشون میومد. ما رو که دیدن، انرژی گرفتن و یه برنامه دیدنی اجرا کردن که گوشه هایی از اون رو تو این ویدیو ها (1و2) میشه دید. (تو ویدیو دوم دو تا از بچه های گروه سعی می کنن که باهاشون همکاری کنن، اما کم میارن. این خارجی ها رو هم بعضاً جو میگیره!)

گاو های چاق و چله ای که همگی تو گوش هاشون پلاک های زرد رنگی وجود داشت، نظرم رو خیلی جلب کرده بودن! این Irish ها حیوانات شون هم در سطح بالای رفاه زندگی هستن!

این یکی هم بهتره بگم بدون شرحه! نمونش رو تو یه سفر کوتاه دیگه ای تو ژانویه دیده بودم که هر دوی اونا منو یاد تابلوهای "کربلا هزار و ... کیلومتر" مینداخت که تو بعضی از جاده های خودمون می بینیم. (رو تابلو عکس اولی نوشته : New York , Tokyo , Milan و بعدش یه نفر با ماژیک زیرش نوشته Bari ! که تابلو هست ایتالیایی بوده!)

اگه درست يادم باشه ارتفاع نهايي 400 و اندي متر بود! و از اونجا ديگه فقط بايد نظاره گر صخره ها و اقيانوس مي شدیم. بسیار زیبا و پر انرژی بود و اعصابم از این خرد شده بود که نیم ساعتی بیشتر وقت نبود که اون بالا باشیم.

تو دلم می گفتم کاش با Kasalumountain اینجا بودیم و با هم "ای ایران" ... نه ببخشید "ای ایرلند" می خوندیم. البته یه سری از این خارجی ها یا خیلی از این صحنه ها دیدن و یا اینکه در این زمینه ها احساسی ندارند و خیلی بی تفاوت ازش می گذشتن! شاید هم منو جو گرفته بود ؛)

یه تصادف جالب دیگه هم، زیبایی انعکاس نور طلایی خورشید رو سطح اقیانوس همراه با صدای خروشان برخورد امواج به صخره ها رو دو چندان می کرد و اون، رنگین کمان کامل و زیبایی بود که گوشه آسمون آبی نقش بست!

خیلی طول نکشید و آروم آروم سرازير شدیم به سمت ماشین ها. در جایی که باید منتظر ماشین ها می شدیم، از مغازه کوچیک و نقلی پیرزن شادابی دیدن کردیم که مشغول لباس بافتن بود. بافتنی از صنایع دستی و پر رونق ایرلنده که تقریباً همه جای این کشور رواج داره. شاید یک دلیلش پشم گوسفند بسیار مرغوبی باشه که اینا دارن. من که تا قبل از اینکه اینجا بیام، از جغرافیا، استرالیا رو به عنوان کشور گوسفند ها می شناختم. اما این ایرلنده که حتی نشان ملی اون، به شکل گوسفند طراحی شده! نقشه های بسیار متنوعی که روی بافتنی ها زده می شن، مفاهیم بسیار متنوعی دارن که قیمت بافتنی رو تعیین می کنن. سعی می کنم در آینده یک پست کامل برای این مبحث بنویسم. در اینجا به تعدادی عکس که از یکي از مغازه های توریستي پایین جزیره گرفته شدن، بسنده می کنم.

در بخش دیگه ای از مسیر بازگشت، از ساحل زیبایی عکس گرفتیم که این فانوس دریاییش جالب توجه بود.

شب، خسته و کوفته به ویلاها برگشتيم و باز هم از همون پارتی های شب گذشته در جریان بود. من هم باتری دوربین تموم کرده بودم و دمق بودم. البته روز سوم، فقط از شهر Galway دیدن کردیم که موفق شدم با نویسنده بزرگ ایرلندی، اسکار وایلد دیدن کنم و این عکس یادگاری رو يکي از دوستان برام گرفت. خونه که رسیدم، متوجه شدم که اگه باتری هم تموم نمی شد، از حافظه 1 گیگ، چیز زیادی نمونده بود!

در جریان سفر یه شوخی ایرانی هم با در غیاب آقای راننده انجام دادیم که این آمریکایی ها کفشون بریده بود و بعدِ من، اونا هم جرات پیدا کردن و یکی یکی عکس یادگاری گرفتن!

6 comments:

Saeid said...

Hamash taghsire in blogger e lanattie ke ta hala faghat kolli be khtere in ghalebe jadidesh tu farsi neveshtan azab keshidam, kash az hamun ghaleb haye ghadimish barmidashtam,,,
Dar har hal mamnun Mehdi jan!

Mahdi Azizian said...

khahesh mikonam saeed jan. mamnoon ke dorostesh kardi. rasti age mehmoon nakhande dashti, ta'ajjob nakon, taghsire mane ;)

Anonymous said...

azizam to faghat baladi safarnameh benvisi!

Unknown said...

In gozareshet kheyli khoob bood. barikalla.

Anonymous said...

khoobeh, neminevisin neminevisin, vaghti minevisin ketaab minevisin :D...yeki az doostaaye Irish e man esmesh Jamie O'Sullivan hast. hala fahmidam maale kojaast pas. aksaatoon ghashang bood. saale bad miaam Ireland gardi.

Anonymous said...

salam:

yerooz avayele mahramezoon delam az in ghorbat to keshvari ke hatta bazy az mosamoon zade ha ham rooze nemigiran va khordani ha va ashamidani haye halal nemikhoran gerefte bood, hamin tory welog haye mokhtalefy ro sar mizadam va mikhoondam,...
vaghty khatereye in safare shoma ro khoondam goftam naaaaaaaaa, pas kasayi ham hastan ke barashoon mohemme ke halal bokhoran va lagheir...
kholase khosh hal shodam va baratoon arezooye movafaghiat kardam